Thursday, September 10, 2015

Stillness if sought

In an effort to distill 
truth to its primal essence
I fell into silence , stillness 
hard to achieve 
Thoughts would come forth 
despite my reticence 
Seek as I sought stillness 
cannot be bought 
that is my reprieve 

But as soon as I didn't 
Haven't the foggiest 
Of what happened 
Stillness sat in stillness 
The faintest thought was gone 
And I -------

As I eventually came up
I knew I had settled with 
The vehicle given only in 
A whisper by the Master

Wednesday, August 05, 2015

Only whisper for I'm drunk

گر بی دل و بی دستم وز عشق تو پابستم 
بس بند که بشکستم آهسته که سرمستم 
در مجلس حیرانی جانی است مرا جانی 
زان شد که تو می دانی آهسته که سرمستم 
پیش آی دمی جانم زین بیش مرنجانم 
ای دلبر خندانم آهسته که سرمستم 
ساقی می جانان بگذر ز گران جانان 
دزدیده ز رهبانان آهسته که سرمستم 
رندی و چو من فاشی بر ملت قلاشی 
در پرده چرا باشی آهسته که سرمستم 
ای می بترم از تو من باده ترم از تو 
پرجوش ترم از تو آهسته که سرمستم 
از باده جوشانم وز خرقه فروشانم 
از یار چه پوشانم آهسته که سرمستم 

مولوی - دیوان شمس - غزلیات - غزل شماره ۱۴۴۶ - گر بی دل و بی دستم وز عشق تو پابستم...


Sent from my iPhone